در بیان شهادت حضرت علی اصغر (ع)
امام حسین علیه السلام بر در خیمه آمد و به جناب زینب سلام الله علیها فرمود کودکم را به من سپارید تا او را وداع کنم، پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزد او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کامل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد.
پس آن کودک را به خواهر داد، زینب سلام الله علیها او را گرفت و امام حسین علیه السلام کفهای خود را زیر خون گرفت همینکه پر شد به جانب آسمان افکند و فرمود سهل است بر من هر مصیبتی که بر من نازل شود زیرا که خدا نگران است.
سبط ابن جوزی در تذکره از هشام بن محمد کلبی نقل کرده که چون امام حسین علیه السلام دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند قرآن مجید را برداشت و آنرا از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد:
بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّدی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ.
ای قوم برای چه خون مرا حلال میدانید آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدم در حق من و برادرم حسن علیه السلام.
هذانِ سَیّدِا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ.
در این هنگام که با آن قوم احتجاج مینمود ناگاه نظرش افتاد به طفلی از اولاد خود که از شدت تشنگی میگریست حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود:
یا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.
ای لشکر اگر بر من رحم نمیکنید پس بر این طفل رحم کنید، پس مردی از ایشان تیری به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریستن و گفت ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که خواندند ما را که یاری کنند بر ما پس کشتند ما را، پس ندائی از هوا آمد که بگذار او را یا حسین که از برای او مرضع یعنی دایهایست در بهشت.
در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر گودی در زمین کند پس او را دفن نمود.
قیام امام سوم, امام حسین ......
برچسب : نویسنده : 9eyvay9 بازدید : 305